صراط

ای کـــــه مـــــــــرا خوانــده ای راه نشـــــــانم بــــــده..

صراط

ای کـــــه مـــــــــرا خوانــده ای راه نشـــــــانم بــــــده..

مشخصات بلاگ
صراط

گر بعد از رحلت رسول‌ الله (ص) ظهر حکومت اسلام به غروب خونین
شهادت حسین بن علی (ع) و شب بی‌قمر غیبت انجامید، این بار
امام (ره) فرصت یافت تا وثیقه حکومت را به معتمدین خویش بسپارد
و این خود نشانه‌ای است بر این بشارت که این بار خداوند اراده کرده است
تا حزب ‌الله و مستضعفین را به امامت و وراثت زمین برساند. شهید آوینی

آخرین نظرات
نویسندگان

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سینما» ثبت شده است

خانۀ پدری! فیلمی است که معلوم نیست دقیقاً چه می‌گوید. مخاطبش نامعلوم است و پیام فیلم هم همینطور. معلوم نیست سازندگان این فیلم در نقد چه چیز دست به کار شده‌اند و در نفی چه چیز و اثبات چه چیز پول خرج کرده‌اند. در لحظات اول که فیلم را می‌دیدم گفتم که شاید فیلم در نقد غیرت زیادی است و در نقد دهن‌بینی مردمان است. لحظاتی بعد با کشته شدن ملوک، شک کردم گفتم که نکند فیلم در نقد مردان قدیمی است؟! یا همان بقول آقایان روشنفکر و زنان روشنبین، نقد مردسالاری؟! ما که تا آخر فیلم نفهمیدیم فیلم سخنش با چه کسی بود و چه حرفی داشت! اما بنظر می‌رسد کارگردان مردسالاریِ گذشته و مظلومیت زنان قدیم را به تصویر کشیده است.

  اینکه مردان زورگو هرچه بخواهند به زنان می‌گویند و هر بلایی که می‌خواهند بر سر زنان می‌آورند. اینکه مردان عقل ندارند و گویا جز قوۀ غضبیه هیچ در وجودشان نیست. آن‌جایی که دختر از دست پدر خودکشی می‌کند و آن‌جایی که پدر با مساعدت برادر دختر را می‌کشند، یا آن‌جایی که مردی همسرش را به باد کتک می‌گیرد، همه و همه صحنه‌های قبیحی است که اولاً نمایش دادن آن کار غلطی است و ثانیاً نوعی سیاه‌نمایی است. چرا در این فیلم یک مرد خوب پیدا نمی‌شود. آخرین مرد که او هم در آخر فیلم دروغ می‌گوید. او در لحظات آخر فیلم می‌گوید که پدرش در قتل ملوک هیچ نقشی نداشته و این موضوع کاملاً به او بی‌ربط است. حال آنکه مخاطب می‌داند اینگونه نبوده!

  در فیلم خانۀ پدری ازدواج و کتک خوردن از شوهر و یا پدر، سرنوشت محتوم هر دختری است. گرچه نسل جدید را کمی بهتر نشان می‌دهد. اما در این صورت هم اشکال دیگری بر این فیلم وارد است و آن اینکه تمامی عالم سنت را منکوب می‌کند. اینکه در عالم سنت جهل و جمود و دهن‌بینی و غضب شاکله‌های شخصیتی مردان‌اند، ادعای غلطی است و این فیلم تماماً مردان قدیم را اینگونه جلوه می‌دهد.

  پرسش‌هایی که می‌توان از این فیلم پرسید آن است که آیا ایجاد ترس از مردان نتیجۀ این فیلم نخواهد بود؟ مخاطب دختری که به سن ازدواج رسیده آیا با دیدن صحنۀ خشن این فیلم از ازدواج گریزان نمی‌شود؟ اصلاً تمامی مخاطبین این فیلم که مرد و چه زن و چه کودک و چه جوان آیا از سنت و نشانه‌های آن گریزان نمی‌شود؟

  • قاصد



اگر سینما بخواهد جذاب‌تر شود، فقط باید عمیق‌تر شود. آن موقع است که صنعت و حتی فن آن رونق می‌گیرد. بعضی‌ها فقط مدیر هنرِ سینما هستند، به پول و سرگرمی آن هم کاری ندارند. می‌دانم اگر هنرمندانه‌تر باشد، جذابیت آن هم بیشتر است، اما او عشق هنر را دارد و این زیبایی، جذابیت دارد. حال اگر سینما بخواهد هنر، صنعت یا سرگرمی ‌باشد، باید عمیق‌تر باشد، باید بیشتر به‌ ژرفای روح انسان‌ها رسوخ کند.

به گزارش رجانیوز به نقل از ۵۹۸، هفتمین محفل سینمای انقلاب هفته گذشته با سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین علیرضا پناهیان با موضوع” امکان تحقق سینمای انقلاب ” برگزار گردید.
 
متن کامل سخنرانی استاد پناهیان در ادامه می آید:
 
بسم الله الرّحمن الرّحیم
 
سلام علیکم و رحمه الله و برکاته. بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدالله رب العالمین و صل الله علی سیدنا و حبیبنا ابوالقاسم مصطفی محمد و آله الطیبین الطاهرین و لعنه الله علی أعدائهم أجمعین. رب اشرح لی صدری و یسر لی امری و احلل عقده من لسانی یفقهو قولی.
 
در پاسخ به این سوال که آیا ما می‌توانیم سینمای انقلابی داشته باشید، باید ابتدا ببینیم که آیا می‌توانیم سینمای انسانی داشته باشیم یا خیر؟ و بعد ببینیم که می‌توانیم سینمای دینی و اسلامی‌داشته باشیم و بعد به این سوال می‌رسیم که از برداشت‌های مختلفی که از اسلام هست، آیا سینما می‌تواند در خدمت اسلام انقلابی قرار بگیرد یا خیر؟ عرض بنده این است که ما می‌توانیم سینمای اسلامی‌ داشته باشیم و شاید این سوالِ بی‌موردی به نظر برسد و پاسخ آن بدیهی به نظر بیاید. سینمای اسلامی با رعایت تمام یا حداقل اسلوب مهم و مهمات ارزش‌های دینی هم می‌توانیم داشته باشیم و طبیعتاً می‌توانیم سینمای انقلابی داشته باشیم. نه‌تنها پاسخ اهل سره این سوال‌ها را می‌توانیم به صورت مثبت بیان کنیم، بلکه من می‌خواهم از دوستان اندیشمند خود سوال کنم که سینمایی که انسانی نباشد و به طور مشخص اسلامی نباشد و یک سینمای اسلامی و انقلابی نباشد، هم در فرم و هم در محتوا، چه حرفی برای گفتن دارد؟ چگونه می‌خواهد تعلیق داستان‌های خود را انجام دهد؟ شخصیت‌پردازی را با چه عمقی انجام می‌دهد؟ و چگونه می‌خواهد مخاطب خود را سرگرم کند؟ کدام مخاطب فرهیخته را می‌تواند مجاب کند؟
 
ما در آینده، پاسخ این سوال را خیلی روشن‌تر خواهیم داد. اگرچه اکنون ممکن است بخشی از حرف‌های بنده عجیب به نظر برسد. من فکر می‌کنم تحلیل‌ها، شخصیت‌پردازی‌ها، کنش‌ها و واکنش‌های شخصیت‌های یک قصه، اگر عمق و ژرفای یک درام انقلابی را در جریان یک فیلم سینمایی نداشته باشند، اساساً دست‌گرمی در حد طرح‌های اولیه و در حد آموزش‌های دبستانی سینما خواهد بود. اگر آدم بخواهد کاری را پیچیده کند، باید از کار ساده آغاز کند.
 
قصه‌ای که درباره‌ی پیچ‌و‌خم‌های عجیب و غریب انسان ساخته و پرداخته نشده باشد که در درگیری‌های بین انسان و ابلیس و هوای نفس و درون خودش، در محضر پروردگار عالم و داستان زندگی او را نشان بدهد، از نظر فرم داستانی ابتدایی است. مثل این است که شما از نظر قواعد طراحی همه قواعد را در یک قصه رعایت کرده باشید، اما سر موضوع بسیار ساده و بسیط درگیری یک کودک با خودش که آیا حالا که گرسنه است، شکلات دوست خود را بردارد یا برندارد را پرداخته‌اید. در چنین موضوعی داستان را طراحی کنید و شروع کنید و به پایان برسانید. خب آن چیز بدی نیست، خوب است، بالاخره شما یک قصه گفتید. اگر هنرمندانه بگویید می‌توانید یک تغییری ایجاد کنید و آن را به فرجامی ‌برسانید. اگر هنر باشد همین موضوع را برای مخاطب جذاب می‌کند. اما این دست‌گرمی است.
 
شما قصه گفتن را بلد شدید، به تصویر کشیدن و ترسیم نمودار داستانی که از یک نقطه‌ای آغاز می‌شود و مخاطب را به اوج توجه می‌رساند و بعد مخاطب را از آن نقطه رها می‌کند تا کجا که داستان به پایان برسد و در کجا نفس‌ها را در سینه حبس کند، را یاد گرفتید. اما اگر محتوا و مضمون درباره‌ی رابطه‌ی عبد و مولا نباشد، در جدی‌ترین درگیری ها درباره‌ی سحر انسان به سوی خدا و سلوک معنوی او نباشد هر قصه دیگری بگویید جزء قصه‌های دبستانی سینما محسوب می‌شود. اگر سینمای انقلابی، اسلامی که در اوج انسانیت است نباشد، در واقع می‌توان گفت که سینما اصلاً کار خود را آغاز نکرده است. سینما وقتی ظرفیت کارهای بزرگ دارد که به کارهای کوچک‌تر بپردازد. به نظر من هنوز کار خود را شروع نکرده است. مثل این که شما از اسلحه برای مانور نظامی استفاده کنید. مانور نظامی خیلی شبیه جنگ است، اما جنگ نیست. فرماندهانی می‌توانند در مانور های نظامی موفق باشند، اما معلوم نیست که بتوانند در مقابل دشمن واقعی موفق بشوند یا خیر، هنوز وارد درگیری جدی نشده‌اند. خب مسلماً بین یک مانور نظامی و یک نبردِ جدی تفاوت زیادی وجود دارد. نبرد جدی در زندگی انسان، در رابطه‌ی بین عبد و مولاست، بقیه نبردها شوخی هستند و به بازی کودکانه بیشتر شبیه هستند. نبرد واقعی در روح انسان است، اصلاً لازم نیست کسی دنبال اسلامی به معنای این باشد که من به ارزش‌ها اعتماد داشته باشم و در خدمت این ارزش‌ها قرار بگیرم و یا این که ارزش‌ها را باور داشته باشم و بخواهم از رویت این ارزش‌ها در یک شخصیتِ پرداخته شده در یک فیلم لذت ببرم و به این دلیل ماجرا را مشاهده کنم. خیر، برای همه‌ی بی‌دین‌های عالم، سیر و سلوک حضرت امام قصه‌ی جذابی است، جذاب‌تر از همه‌ی قصه‌های تمام آدم‌هاست. ما باید به موضوع فنی نگاه کنیم، بدون ارزش و بدون در نظر گرفتن اعتقادات دینی.
 
آقای بهجت برای خودش سیر و سلوکی داشته است. شما لازم نیست به خدای آقای بهجت و دین آقای بهجت اعتقاد داشته باشید. داستان سلوک معنوی او سرگرم کننده‌ترین داستان حیات بشری است و امثال این مورد. حتی اگر قصه‌ها در یک موضوع قرار نگرفته باشند، هنوز قصه نیستند و در مرحله‌ی الفبای قصه‌گویی هستند.
 
تمام اصول یک قصه‌ی برتر، فیلم‌نامه قوی از نظر چارچوب فیلم‌نامه‌نویسی، از نظر قدرت تعلیقی که می‌تواند ایجاد کند، از نظر این که بتواند زبان سینما را که یک زبان بین‌المللی برای همه گروه‌های مخاطب است، به خدمت بگیرد و همه با آن داستان ارتباط برقرار کنند، همه چیز را باید در نظر گرفت. این‌ها در کجا جان پیدا می‌کنند؟ در کتاب‌های فیلم‌نامه‌نویسی باقی نمی‌مانند، بلکه به پرده سینما می‌آیند. آن‌ها می‌آیند و در بازی آن بازیگر خود را نشان می‌دهند، می‌آیند و در یک قصه در خدمت یک مضمون و یا موضوع و یا پرداختن یک شخصیت، قرار می‌گیرند. همه‌ی این موارد را در نظر بیاوریم. درگیری‌ها چه نوع درگیری‌هایی هستند؟
 
من گاهی اوقات فیلم «گلادیاتور» را در گفتگوهای این چنینی تقدیر کردم. اصلاً ادعا ندارم که با سینمایی آشنایی دارم، چه برسد به این که بخواهم بگویم شناختی نسبت به سینما دارم؛ حتی ادعا ندارم که اهل نقد سینما به معنای واقعی کلمه هستم. اما نقدها را می‌شنوم، خیلی اصول فیلم‌نامه نویسی را شنیدم، کتاب‌هایی در این زمینه ورق زدم، فیلم‌هایی را دیدم. می‌گویند این فیلم برای همه‌ی جهان جاذبه داشته است. فیلم‌های برجسته را نمی‌شود ندید و معمولاً آدم‌ها آن‌ها را می‌بینند! اگر کسی کمی روان‌شناسی خوانده باشد، می‌داند چرا این فیلم جاذبه دارد. اگر کسی از اصول تبلیغات، اصول تأثیرگذاری، اصول متقاعد کردن و قانع کردن مخاطب آگاه باشد، از مقدمه چینی با خبر باشد، از طریقه شکل‌گیری ذهنیت آدم‌ها خبر داشته باشد، می‌داند که این قصه‌پرداز چگونه یک ذهنیتی در مخاطب به صورت یک کاراکتری ایجاد کرده است. حال با این که این قصه‌پرداز یک روان‌شناس بوده یا می‌دانسته، کاری ندارم، اما بالاخره به صورت غریزی موفق شده این کار را انجام دهد که خیلی از آن‌ها هم روان‌شناس نیستند و به صورت غریزی این کار را انجام می‌دهند. این‌ها چیزهایی نیست که نتوان فهمید، می‌توان این‌ها را فهمید.
 
چرا ادبیات غنی فارسی در بخش شعر و در ادبیات عرفانی، ین قدر پُر جاذبه است؟ مثلاً چرا اشعار حافظ یا مولانا این قدر پُر جاذبه هستند؟ چرا به آن‌ها حکمت می‌گویند؟ چرا می‌گویند حکمت در کلام مثنوی جاری است؟ چرا می‌گویند حماسه در کلام فردوسی جاری است؟ چرا زیبایی، لطافت و عرفان در کلام حضرت حافظ جاری است؟ ممکن است آدم نتواند خودش شعر بگوید، اما این‌ها را می‌فهمد، در دانشکده‌های ادبیات همین چیزها را درس می‌دهند. ممکن است شما خودت نتوانی اجرا کنی اما می‌توانی متوجه شوی که چرا این‌ها عمیق شدند و از این رو دلیل جذاب شدند؛ دلیل جذابیت آن‌ها این است که عمیق شده‌اند. خب آدم پای قصه‌ای جذاب هم که بنشیند می‌تواند چنین چیزی را بگوید؛ مگر این‌ چه کار می‌کرد که جذاب‌تر می‌شد؟ در فضای سینما از این باب گاهی اوقات من مثال‌هایی را با دوستان خود را مطرح می‌کنم، چرا ما می‌گوییم گلادیاتور فیلم جذابی است؟ حتی برای امثال ما که شاید دنبال مفاهیم ارزشی یا انسانی باشیم جذابیت دارد، حتی از بعضی از فیلم‌های دفاع مقدس ما هم برای ما جذابیت بیشتری دارند و از بعضی از فیلم‌هایی که برای انقلاب خود می‌سازیم کمی جلوتر هستند؟ تناسب را به کار گرفتند، واقعاً نکته‌ها و بزنگاه‌های اصلی این قصه در مقام اجرا و فیلم‌نامه در کجاهاست؟ چقدر ساده می‌توانست با معارف دینی عمیق شود، اگر عمیق می‌شد جذاب‌تر هم می‌شد. وقتی سینما بتواند انسانی باشد، پس می‌تواند اسلامی هم باشد، وقتی بتواند اسلامی‌ باشد، بنابراین می‌تواند انقلابی هم باشد.
 
اما نیاز به مضامین خیلی عمیق دارد. و من می‌خواهم همین مختصر این مطلب را خدمت دوستان خود عرض کرده باشم که اگر سینما عمیق‌تر شود جذاب‌تر می‌شود. وقتی فیلم جذاب‌تر هست، وقتی با روح و دل شما بیشتر بازی می‌کند، دیگر مردم حوصله نمی‌کنند که به فیلم‌های دیگر نگاه کنند. البته خواهش می‌کنم حرف‌های کودکانه را به ذهن خود خطور ندهید، که آیا شما سینما را سرگرمی می‌دانید یا صنعت، یا دانشگاه! این‌ها به نظر من پرسش‌هایی ابلهانه است. وقتی مردم یک داستان عمیق و جذاب‌تر بشنوند سرگرم‌تر هستند، این مسئله کاملاً قابل جمع است. وقتی مردم سرگرم‌تر بشوند پول بیشتری بابت آن می‌دهند. پس صنعت است، تجارت است. این چه حرفی است که بعضی‌ها –حال برای فرار از چه حقیقتی- آن را مطرح می‌کنند؟ آری از این حقیقت که سینما را می‌توان خیلی عمیق‌تر به استخدام معارف عمیق دینی و انقلابی گرفت. برای فرار از این حقیقت است! برای راضی کردن مخاطبان به اعتزالِ محصول فکری خودشان این حرف‌ها را مطرح می‌کنند. بعضی‌ها برای پنهان کردن سطح نازل فکری خودشان، پناه به این حرف‌ها می‌برند. ممکن است برخی از مخاطبان سینما، بچه‌هایی باشند که فرهنگی چاله میدانی داشته باشند.
 



  • قاصد

سوالی مدتی در ذهن من بود و آن این که: «آیا سینمای دفاع مقدس، مقدس است»؟ در این که «دفاع مقدس» مقدس بود، تردیدی نیست. انسان هایی عزیزترین سرمایه وجود خویش، یعنی جان شان را، در راه تحقق آرمانی مقدس و دفاع از مرزهای اسلامی و مردم خود فدا کردند. طبعا این دفاع، دفاعی مقدس است. اما آیا سینما، هم می تواند «مقدس» باشد؟ مگر نه این که سینما حرفه ای است در میان سایر حرفه ها، و صنعتی در میان صنعت ها و هنری در میان هنرها؟ مگر در این حرفه وسوسه شهرت و شهوت و ثروت نیست؟ مگر افرادی که وارد این حرفه می شوند، فداکاری یا جانفشانی خاصی انجام می دهند که بگوییم کارشان «مقدس» است؟ ممکن است بگویند وقتی «موضوع» فیلمی «مقدس» باشد، طبعا آن فیلم هم «مقدس» خواهد بود. اما فیلم های بسیاری داشته‏ایم که به «موضوعات مقدس» پرداخته‏اند اما چندان «قداستی» در آنها احساس نشده است. ضمن این که حتی وقتی موضوع فیلمی مقدس است، باز هم بحث منافع مادی می تواند مطرح باشد. هیچ کس رایگان فیلمی با مضامین «مقدس» نمی سازد که این کار را بخواهیم یک فداکاری و جانفشانی، مانند آنچه در دفاع مقدس رخ داد، محسوب کنیم. و به راستی وقتی انگیزه منافع مادی باشد، ساختن «فیلم مقدس» چه فضیلتی بر ساختن «فیلم غیر مقدس» دارد؟


به نظرم در این میان با یک معیار می توان برای ساخت فیلم، فضیلت اخلاقی قائل بود. و آن این که بپرسیم آیا فیلمساز با ساخت این فیلم «هزینه» داده است یا صرفا «نفع» برده است؟ مثلا فرض کنید یک نفر یک فیلم عظیم و باشکوه در مورد دوره کودکی پیامبر(ص) بسازد. طبعا همه از چنین فردی ستایش و تمجید خواهند کرد. او «صلح کل» خواهد بود و «قبه نور» و عزیز و محبوب. در داخل و خارج. یا مثلا وقتی کسی در مورد ماجراهای یک خانواده سنتی و اصیل یزدی یک فیلم خوش رنگ و آب می سازد، طبعا همه ستایش می کنند. و البته این فیلم ها در جای خود می تواند کارهای ارزشمندی باشد.

اما وقتی کسی در موضوع گروهک‏های مسلح جدایی طلب فیلم می سازد، وقتی شرایط ملتهب اول انقلاب را که هنوز محل نزاع بسیاری است به تصویر می‏کشد، وقتی جنایت های گروهک ها را برملا می‏کند، وقتی ادعای مظلومیت تاریخی جدایی طلبان را بی اعتبار می کند، در واقع دارد در دفاع از انقلاب خطر می کند. دارد هزینه می‏دهد. دارد وسوسه محبوبیت بین اپوزیسیون و خیال جایزه بین المللی را زیر پا له می کند. دارد طعن و ناسزای مخالفان نظام و انقلاب را به جان می خرد. و بالاتر از همه اینها، با توجه به این که گروهک های مسلح جدایی طلب هنوز فعال هستند، دارد امنیت خود و خانواده اش را، چه در داخل چه در سفرهای خارجی، به مخاطره می اندازد. 

«چ» ابراهیم حاتمی کیا، فضیلت های فنی و هنری و مضمونی بسیار دارد. یکی از بهترین سکانس های تاریخ سینمای ایران را دارد. برای من اما، مهمترین فضیلت این فیلم، «فضیلت اخلاقی»‏اش بود. این فیلم نشان داد وقتی حاتمی کیا به فرزندان شهدا می گوید «دعا کنید در بستر عافیت نمیرم» در این سخن خود کاملا جدی است. نشان داد که «حاتمی کیا» در ادای دین به انقلاب و امام، یک سر و گردن از بسیاری از هم نسلان خود بالاتر ایستاده است. 

انقلاب به فرزندانی «جسور» و «وفادار» نیاز دارد. آنکه «جسارت» دارد، ممکن است در جایی هم «تندی» و «سرپیچی» کند. اما «وفاداری»اش او را حفظ می کند. در مقابل آن که «جسارت» ندارد، حتی اگر «وفادار» هم باشد، در میدان معرکه و خطر به هیچ دردی نمی خورد. صرفا سیاهی لشکری است برای دوران عافیت. حاتمی کیا با «چ» بار دیگر نشان داد که «جسارت» و «وفاداری» را با هم دارد.


  • قاصد