صراط

ای کـــــه مـــــــــرا خوانــده ای راه نشـــــــانم بــــــده..

صراط

ای کـــــه مـــــــــرا خوانــده ای راه نشـــــــانم بــــــده..

مشخصات بلاگ
صراط

گر بعد از رحلت رسول‌ الله (ص) ظهر حکومت اسلام به غروب خونین
شهادت حسین بن علی (ع) و شب بی‌قمر غیبت انجامید، این بار
امام (ره) فرصت یافت تا وثیقه حکومت را به معتمدین خویش بسپارد
و این خود نشانه‌ای است بر این بشارت که این بار خداوند اراده کرده است
تا حزب ‌الله و مستضعفین را به امامت و وراثت زمین برساند. شهید آوینی

آخرین نظرات
نویسندگان

۹ مطلب با موضوع «مقاومت اسلامی» ثبت شده است


بسم الله الرحمن الرحیم
إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا

در حقیقت کسانى که گفتند پروردگار ما خداست‏!سپس ایستادگى کردند!

 تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلَائِکَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِی کُنتُمْ تُوعَدُونَ

فرشتگان بر آنان فرود مى ‏آیند [و مى‏ گویند] هان بیم مدارید! و غمین مباشید!
و به بهشتى که وعده یافته بودید شاد باشید

آیه 30 سوره فصلت

به امید آزادی و پیروزی فلسطین...و به امید پیروزی همه مسلمانان عالم

  • قاصد

باسلام خدمت شما دوستان عزیزم.اگر خاطر مبارک باشه یک سری دیگم از شهید مدافع حرم شهید محمود رضا بیضایی نوشته بودم این شهید دردل خیلیا من جمله بنده حقیر سرا تا پا تقصیر طوفانی به پا کرده ........... این متنی که در پایین آمده خاطرات برادر شهید برگرفته از وبلاگ اسکالپل است . ما را نیز دعا کنید... یاعلی


 شوق شهادت طلبی چیزی نبود که یک شبه در او شکل گرفته باشد. علیرغم اینکه در جمهوری اسلامی، دوست و دشمن، اینهمه توی سر تبلیغ ازجبهه و جنگ و شیوه گفتن و نوشتن از دفاع مقدس می‌زنند، بعنوان برادر محمودرضا می‌گویم که او یکی از ثمرات انس با فرهنگ دفاع مقدس و همین کتابها و خاطرات و گفتن‌ها و نوشتن‌ها و مستندها بود. دانش آموز بود که با حاج بهزاد پروین قدس (عکاس جنگ) در تبریز رفاقتی بهم زده بود و مرتب برای دیدن آرشیو عکس‌هایش سراغش می‌رفت. اولین ریشه‌های علاقمندی به فرهنگ جبهه و جنگ را حاج بهزاد در او ایجاد کرده بود. همان سالها بود که دو کار پژوهشی در مورد شهید احد مقیمی و شهید عبدالمجید شریف زاده انجام داد و مجموعه‌ای از خاطراتشان را گردآوری کرد. کتابخانه‌ای که از او بجا مانده تمام کتابهای منتشر شده در حوزه ادبیات دفاع مقدس در ده سال گذشته را در خود گنجانده است. مثل همه بچه‌های بسیج به یاد و نام و عکس‌های سرداران شهید دفاع مقدس از جمله حاج همت، زین الدین، خرازی، باکری، احمد متوسلیان و… تعلق خاطر داشت. این اواخر بسیار پیگیر محصولات جدید ادبیات دفاع مقدس بود. گاهی از من می‌پرسید فلان کتاب را خوانده‌ای؟ و اگر می‌گفتم نه، نمی‌گفت بخوان؛ می‌خرید و هدیه میکرد و می‌گفت بخوان. یکبار کتابی را از تهران برایم پست کرد. بدون استثناء، هر سال، عاشورا را در مقتل شهدای فکه حاضر می‌شد. چند بار هم به من گفت که عاشورا بیا فکه و من فلک زده هر بار گفتم می‌آیم و نرفتم! این اواخر هم هوای کربلا به سرش زده بود. قبل اربعین می‌گفت یکی از دوستانش در عراق گفته تو تا شلمچه بیا، من می‌برمت کربلا. به من هم گفت بیا این سفر را برویم. حاضر شده بودم که برویم که قسمت نشد و بعد ماه محرم رفت سوریه که بقول خودش به صف عاشورائیان بپیوندد.

 با شیعیان کشورهای لبنان، عراق، بحرین، سوریه و… آشنایی داشت و گاهی در موردشان چیزهایی می‌گفت. یکبار پرسیدم: شیعیان لبنان بهترند یا شیعیان عراق؟ گفت: شیعه‌های لبنان مطیع‌ترند ولی شیعه‌های عراق دچار دسته‌بندی و تشتت هستند اما در جنگیدن و شجاعت بی‌نظیرند؛ دلشان هم خیلی با اهلبیت (ع) است طوریکه تا پیششان نام «حسین» و «زینب» و… را می‌بری طاقتشان را از دست می‌دهند. گفتم شیعه‌های ایران کجای کارند؟ با لحن خاصی گفت: شیعه‌های ایران هیچ جای دنیا پیدا نمی‌شوند! خیلی عشق خدمت داشت به بچه شیعه‌ها. این را از فیلمی که یکبار نشانم داد، فهمیدم. موقع دفن پیکرش، داخل قبر بودم که کسی آمد بالای سرم و گفت: محمودرضا یک دوست عراقی به اسم … دارد که پیغام داده به برادرش بگویید صورت محمودرضا را داخل قبر از طرف من ببوسد!


    

  • قاصد

طبق مستندات بسیار، "سردار سرلشکر حاج قاسم سلیمانی" ثروتمندترین سردار سپاه در جمع سرداران شاغل در سپاه است.
همه دارایی سردار سلیمانی

دارایی‌های فرمانده دلاور نیروی قدس سپاه متشکل از میلیون‌ها قلب عاشق و شیفتگان شهادت  است که با هیچ میزانی قابل قیاس و قیمت گذاری  نیست.

دل میلیون‌ها دلداده کوی شهادت همراه اوست، همان دل‌هایی که به رهنمودهای امام خود حضرت روح‌الله (ره) اعتقاد قلبی دارند آنگاه که فرمود : ملتی که شهادت دارد اسارت ندارد.

جوانان برومند و ولایت مدار ایران اسلامی هنوز رشادت‌های این سرداران مخلص را به یاد دارند و آن را سینه به سینه و نسل به نسل منتقل خواهند کرد. ملتی که در قاموس خود شکست را پذیرا نیست و شهادت را دروازه‌ای به سوی بهشت موعود می‌داند هیچ‌گاه از شنیدن تهدیدهای پوچ و تو خالی مزدوران استکبار هراسی به خود راه نداده و نخواهند داد.

  • قاصد



رهبر ایران می تواند نقشه هایی را که بهترین ذهن ها با صرف بیشترین بودجه ها در زمانی بسیار طولانی کشیده و مجریانی ماهر اجرای آن را به عهده گرفته اند،با یک سخنرانی یک ساعته خنثی کند.(کاندولیزا رایس،وزیر خارجه ی سابق آمریکا)

  • قاصد

مینوسم برایت حاج عماد چرا که محبوب دلهای مایی ، عزیزی حاج رضوان عزیز مایی چرا که عزیز مقتدای ما بودی و هستی ، این مرد در تاریخ خواهد ماند، همان‌گونه که حسین بن علی در تاریخ مانده است و همان گونه که نام مردان بزرگ از ذهن‌ها فراموش نخواهد شد. این مرد سایه که امروز تصاویرش را حتی دوستان‌اش هم نمی‌شناختندش، توانست کاری کند که پنجمین لشکر بزرگ جهان را زمین‌گیر کند.

هرچه بخواهند شخصیت مرد والا مقداری همچون او را در اذهان خراب کنند نخواهند توانست. سال‌ها او را در کنار بن‌لادن نهادند و در خبری جعلی همکار وی معرفی کردند. در رسانه‌های خودفروخته ی عربی، او را بن‌لادن شیعی نامیدند. حتی برای ایجاد اختلاف میان شیعه و سنی او را مسئول ترویج شیعه در حماس و جهاد اسلامی معرفی کرده‌اند!

  • قاصد
  • قاصد

متن زیر نامه‌ای است از شهید مدافع حرم، «محمودرضا بیضائی» به همسر معزز، ولایی و صبور خود که آن‌ را در شب شهادت امیرالمؤمنین (ع) در ماه مبارک رمضان در سوریه نگاشته است.

بسم الله الرحمن الرحیم

…باید به خودمان بقبولانیم که در این زمان بدنیا آمده‌ایم و شیعه هم بدنیا آمده‌ایم که مؤثر در تحقق ظهور مولا باشیم و این همراه با تحمل مشکلات، مصائب، سختی‌ها، غربت‌ها و دوری‌هاست و جز با فدا شدن محقق نمی‌شود حقیقتاً.

نمی‌خواهم حرف‌های آرمان‌گرایانه بزنم و یا غیر واقعی صحبت بکنم؛ نه!

حقیقتاً در مسیر تحقق وعده بزرگ الهی قرار گرفته‌ایم؛ هم من، هم تو. بحمدالله؛ خدا را باید بخاطر این شرایط و این توفیق بزرگ شاکر باشیم.

الان که این نامه را برایت می‌نویسم، شب قدر است و شب شهادت حیدر کرار (علیه السلام) و در فضای ملکوتی بین‌الحرمین صبر و مصیبت و تحمل مشکلات و سختی‌ها، بین‌الحرمین دو مظلومه، دو شهیده، یکی خانم زینب کبری (روحی فداها) و دیگری بنت‌الحسین، خانم رقیه (سلام الله علیها) هستم و به یادتم.

نمی‌دانی بارگاه ملکوتی 3 ساله امام حسین الان هم چقدر غریب است؛ در محل یهودی‌ها، در مجاورت کاخ ملعون معاویه و در محاصره وهابی‌های وحشی و آدمکش.

چه بگویم از اوضاع اینجا؛ تاریخ دوباره تکرار شده و این بار ابناء ابوسفیان و آل سفیان بار دیگر آل‌الله را محاصره کرده‌اند؛ هم مرقد مطهر خانم زینب کبری و هم مرقد مطهر دردانه اهل بیت، رقیه (سلام الله علیهما). ولی این بار تن به اسارت آل‌الله نخواهیم داد چرا که به قول امام (ره) مردم ما از مردم زمان رسول الله بهترند.

واضح‌تر بگویم؛ نبرد شام، مطلع تحقق وعده آخرالزمانی ظهور است و من و تو دقیقاً در نقطه‌ای ایستاده‌ایم که با لطف خداوند و ائمه اطهار نقشی بر گردنمان نهاده شده است و باید به سرانجام برسانیمش با هم تا بار دیگر شاهد مظلومیت و غربت فرزندان زهرای مرضیه (سلام الله علیها) نباشیم؛ اگر بدانی صبرت چقدر در این زمان حساس در حفظ و صیانت از حریم آل‌الله قیمت دارد، لحظه به لحظه آنرا قدر می‌شماری.

معرکه شام میدان عجیبی است. بقول امام خامنه‌ای: «بحران سوریه الان مقابله جبهه کفر و استکبار و ارهاب با تمام قوا، در برابر جبهه مقاومت و اسلام حقیقی است.» در واقع جنگ بین حق و باطل و این خاکریز نباید فرو بریزد؛ نباید. خط مقدم نبرد بین حق (جبهه مقاومت) و باطل در شام است؛ تمام دنیا جمع شده‌اند؛ تمام استکبار، کفار، صهیونیست‌ها، مدعیان اسلام آمریکایی، وهابیون آدمکش بی‌شرف، همه و همه جبهه واحدی تشکیل داده‌اند و هدفشان شکست اسلام حقیقی و عاشورایی، رهبری ایران و هدفشان شکست نهضت زمینه‌سازان ظهور است و بس.

و در این فضای فتنه آلود، متأسفانه بسیاری از مسلمین ناآگاه و افراطی نیز همراه شده‌اند تا این عَلَم و این نهضت زمینه‌ساز را به شکست بکشانند که اگر این اتفاق بیفتد سال‌ها و شاید صدها سال دیگر باید شیعه خود دل بخورد تا تحقق وعده الهی را نزدیک ببیند.

شام نقطه شروع حرکت ابناء ابوسفیان ملعون است و این خاکریز نباید فرو بریزد؛ این حرکت خطرناک و این تفکر آدمکش ارهابی، پر و بال گرفته و حمام خون بین شیعیان و سایر مسلمین راه می‌اندازد و هیچ حرمتی از حرمین شریفین زینب کبری سلام الله علیها و خانم رقیه سلام الله علیها (حفظ نخواهد کرد) که هیچ، حرمت عتبات مقدسه کربلا، نجف، سامرا، کاظمین و… را هم خواهد شکست.

جبهه جدیدی که از تفکر اسلام آمریکایی، صهیونیسم و ارهاب از کشورهای مختلف از جمله افغانستان، پاکستان، آمریکا، اروپا، یمن، ترکیه، عربستان، قطر، آذربایجان، امارات، کویت، لیبی، فلسطین، مصر، اردن و… به نام جهاد فی سبیل الله تشکیل شده است، هدف نهایی‌اش فقط و فقط جلوگیری از نهضت زمینه‌سازان ظهور و در نهایت مقابله با تحقق وعده الهی ظهور می‌باشد و هیچ ابایی هم از کشتن و مثله کردن و سر بریدن زنان و کودکان بی‌گناه شیعه ندارد، کما اینکه این اتفاق را الان به وفور می‌توان مشاهده کرد و من دیده‌ام.

مسئولیت سنگینی بر دوشمان گذاشته شده است و اگر نتوانیم از پسش برآییم، شرمنده و خجل باید به حضور خداوند و نبی‌اش و ولی‌اش برسیم چرا که مقصریم.

کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا و بقول سید مرتضی آوینی این یعنی اینکه همه ما شب انتخابی خواهیم داشت که به صف عاشورائیان بپیوندیم و یا از معرکه جهاد بگریزیم و در خون ولی خدا شریک باشیم. ان شاء الله در پناه حق و تا (تحقق) وعده الهی و یاری دولت ایشان خواهیم جنگید.

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

فضل الله المجاهدین علی القاعدین اجراً عظیماً

ان شاء الله


  • قاصد

عماد فایز مغنیه در ۱۳۴۱ در روستای طیر دبا در شهر صور واقع در جنوب لبنان به‌دنیا آمد. پدرش شیخ جواد مغنیه از علمای برجسته شیعه لبنان بود. خانواده‌اش پس از مدتی از صور به ضاحیه جنوبی بیروت مهاجرت کردند و در آنجا عماد تحصیلات ابتدایی و دبیرستان خود را گذراند و پس از آن وارد دانشگاه آمریکایی بیروت (AUB) شد.

وی در آغاز دهه ۸۰ میلادی به «نیروی ۱۷» شاخه نظامی جنبش آزادی‌بخش فلسطین پیوست که نیرویی ویژه بود و برای حفاظت از فعالانی مانند ابوعمار، ابو جهاد و ابود ایاد تشکیل شده‌بود. پس از محاصره ۳ ماهه بیروت، مبارزان فلسطینی از لبنان خارج شدند، ولی عماد مغنیه به مقاومت اسلامی (جنبش امل) پیوست. این جنبش توسط امام موسی صدر و مصطفی چمران پایه‌گذاری شده‌بود.

تصویر منتشر نشده از اسطوره حزب‌الله لبنان

مغنیه همزمان با انتقال سید حسن نصرالله از امل، در سال ۱۳۶۲به حزب تازه تأسیس حزب‌الله لبنان پیوست و پس از اجرای موفقیت‌آمیز چند عملیات به عنوان فرمانده گارد حفاظت مقامات بلندپایه حزب‌الله منصوب شد و پس از آن به عنوان مسؤول عملیات ویژه حزب‌الله انتخاب شد.

تصاویری که تا کنون از عماد مغنیه منتشر شده‌است بسیار اندک می باشد؛ به‌گونه‌ای که پلیس فدرال آمریکا (اف‌بی‌آی) مدعی شد وی دو بار اقدام به جراحی پلاستیک بر روی صورت خود کرده‌است تا شناسایی نشود.
  • قاصد

احمدرضا بیضایی برادر شهید محمودرضا بیضایی شهید مدافع حرم حضرت زینب(س) در وبلاگ اسکالپل نوشت: 

تهران - میدان آرژانتین (پایانه بیهقی) - غروب

 

تلفنم دارد زنگ می‌خورد؛ گوشی را از توی جیبم در می‌آورم و جواب می‌دهم.

 

محمودرضا است؛ خوش و بش می‌کند و می‌پرسد کجا هستم.

 

از صبح برای کاری تهرانم؛ می‌گویم کارم تمام شده، ترمینالم، دارم بر می‌گردم تبریز.

 

می‌گوید کی وقت داری؟… حرف مهمی دارم.

 

می‌گویم الان، بگو.

 

می‌گوید الان نمی‌شود و باید هر وقت که کاملاً وقتم آزاد است بگوید.

 

اصرار می‌کنم که بگوید.

 

می‌گوید می‌توانی بیایی خانه؟ می‌گویم من فردا باید تبریز باشم، کار دارم اگر می‌شود تلفنی بگویی، بگو.

 

می‌گوید من دوباره عازمم اما قبل از رفتن حرف‌هایی هست که باید به تو بزنم.

 

می‌گویم مثلاً؟ می‌گوید اگر من شهید شدم می‌ترسم پدر نتواند تحمل نکند؛ پدر را داشته باش؛ می‌گویم خداحافظ! من تا یکساعت دیگر خانه شما هستم؛ می‌گوید مگر تبریز نمی‌روی؟ می‌گویم نه، امشب می‌مانم.

 

می‌گوید بخاطر این چیزی که گفتم؟ گفتم خودم می‌خواهم که بیایم، حالا ول کن.

 

و راه می‌افتم سمت اسلامشهر.

 

اسلامشهر - خانه محمودرضا

 

همه چیز در خانه عادی است.

پذیرایی همسرش، بازی دختر دو ساله‌اش، بساط چایی، شام روی گاز، تلویزیون روشن، پتوهای ساده‌ای که کنار دیوار پهن هستند و خود محمودرضا، چهره همیشه آرامش، همه چیز مثل همیشه توی این خانه معمولی، معمولی و عادی است و سر جای خودش.

هیچ علامتی از خبر خاصی به چشم نمی‌خورد؛ می‌نشینیم؛ منتظر می‌مانم تا سر صحبت را باز کند ولی حرفی نمی‌زند.

2-3 ساعت تمام منتظر می‌مانم اما حرف‌هایمان کاملاً عادی پیش می‌روند؛ سعی می‌کنم صبور باشم تا سر صحبت را باز کند ولی او حاضر نیست چیزی به زبان بیاورد.

بالاخره صبرم تمام می‌شود و می‌گویم بگو!

می‌گوید من شهید شدم بنظر تو محل دفنم تبریز باشد یا تهران؟!

می‌گویم این حرف‌ها را بگذار کنار و مثل همیشه بلند شو برو مأموریتت را انجام بده، شهید شدی، من یک فکری برایت می‌کنم!

بدون اینکه تغییری در چهره‌اش ایجاد بشود با آرامش شروع می‌کند به توضیح دادن در مورد اینکه اگر تبریز دفن بشود چطور می‌شود و اگر تهران دفن بشود چطور؟

عین کلوخ مقابلش پخش می‌شوم وقتی دارد اینطور عادی درباره دفن شدنش حرف می‌زند؛ جدی نمی‌گیرم.

هر چند همیشه در مأموریت‌هایش احتمال شهادت روی شاخش است؛ تلاشش برای جواب گرفتن از من درباره انتخاب محل دفنش و فهماندن قضیه به من که شهادتش در این سفر قطعی است نتیجه نمی‌دهد.

 

 

محمودرضا بیضائی (نام مستعار: حسین نصرتی)

ولادت: 18 آذر1360، تبریز

شهادت: 29 دی 1392، زینبیه؛  در اثر اصابت ترکش به ناحیه سر.

  • قاصد