نقدی بر «خانۀ پدری»
خانۀ پدری! فیلمی است که معلوم نیست دقیقاً چه میگوید. مخاطبش نامعلوم است و پیام فیلم هم همینطور. معلوم نیست سازندگان این فیلم در نقد چه چیز دست به کار شدهاند و در نفی چه چیز و اثبات چه چیز پول خرج کردهاند. در لحظات اول که فیلم را میدیدم گفتم که شاید فیلم در نقد غیرت زیادی است و در نقد دهنبینی مردمان است. لحظاتی بعد با کشته شدن ملوک، شک کردم گفتم که نکند فیلم در نقد مردان قدیمی است؟! یا همان بقول آقایان روشنفکر و زنان روشنبین، نقد مردسالاری؟! ما که تا آخر فیلم نفهمیدیم فیلم سخنش با چه کسی بود و چه حرفی داشت! اما بنظر میرسد کارگردان مردسالاریِ گذشته و مظلومیت زنان قدیم را به تصویر کشیده است.
اینکه مردان زورگو هرچه بخواهند به زنان میگویند و هر بلایی که میخواهند بر سر زنان میآورند. اینکه مردان عقل ندارند و گویا جز قوۀ غضبیه هیچ در وجودشان نیست. آنجایی که دختر از دست پدر خودکشی میکند و آنجایی که پدر با مساعدت برادر دختر را میکشند، یا آنجایی که مردی همسرش را به باد کتک میگیرد، همه و همه صحنههای قبیحی است که اولاً نمایش دادن آن کار غلطی است و ثانیاً نوعی سیاهنمایی است. چرا در این فیلم یک مرد خوب پیدا نمیشود. آخرین مرد که او هم در آخر فیلم دروغ میگوید. او در لحظات آخر فیلم میگوید که پدرش در قتل ملوک هیچ نقشی نداشته و این موضوع کاملاً به او بیربط است. حال آنکه مخاطب میداند اینگونه نبوده!
در فیلم خانۀ پدری ازدواج و کتک خوردن از شوهر و یا پدر، سرنوشت محتوم هر دختری است. گرچه نسل جدید را کمی بهتر نشان میدهد. اما در این صورت هم اشکال دیگری بر این فیلم وارد است و آن اینکه تمامی عالم سنت را منکوب میکند. اینکه در عالم سنت جهل و جمود و دهنبینی و غضب شاکلههای شخصیتی مرداناند، ادعای غلطی است و این فیلم تماماً مردان قدیم را اینگونه جلوه میدهد.
پرسشهایی که میتوان از این فیلم پرسید آن است که آیا ایجاد ترس از مردان نتیجۀ این فیلم نخواهد بود؟ مخاطب دختری که به سن ازدواج رسیده آیا با دیدن صحنۀ خشن این فیلم از ازدواج گریزان نمیشود؟ اصلاً تمامی مخاطبین این فیلم که مرد و چه زن و چه کودک و چه جوان آیا از سنت و نشانههای آن گریزان نمیشود؟
از بحثها که بگذریم اصلاً این فیلم مسئلۀ روز را بیان نمیکند. فیلم خوب حتی بقول روشنفکران فیلمی است که به مسائل روز بپردازد! اما معلوم نیست که این فیلم کجایش مسئلۀ روز است؟ غیرت زیادی و مردسالاری و این حرفها مسائل شایع روز نیست. حتی اگر فیلم میخواهد مسائل روز را طرح کند، چه نیازی است به اینکه مسئله را به گذشته محول کند؟ همین مسئله را در ظرف زمانی سال هزار و سیصد و نود و دو قرار میداد!! همانطور که قبلاً عرض شد فیلم، فیلمی بیغایت است و معلوم نیست دقیقاً چه میگوید؟ تعمیمهای افراطی و سیاهنماییهای مفرط، فیلم را دچار یک بیمحتوایی عجیب کرده که حتی از دقت در فرم فیلم هم میتوان به آن رسید. تند و کُند شدن فیلم و فراز و فرودهای آنچنانی چیزی است که تا آخر فیلم مخاطب را منتظر جان کلام فیلم میگذارد. اما این انتظار بسر نمیرسد و مخاطب تا دقایقی بعد از فیلم، از خود میپرسد که فیلم چه گفت؟! و یا میپرسد آخر که چه؟! بعد هم خسته میشود و یحتمل فیلم را به فراموشی میسپارد!در نهایت بطور خلاصه آنچه میتوان راجع به فیلم گفت آن است که بشدت از بیمسئلگی رنج میبرد و حرفش را نمیزند.گویی سازندگان تنها برای روایت داستان، داستان را روایت کردهاند!! علاوه بر این بیهیچی بودن فیلم، صحنههای قبیح آن از کتک خوردن زنان و داد و فریاد مردان و جهل و لجبازی شوهران و مظلومیت همسرانشان، قبح این اعمال را شکسته و ای بسا مخاطب با دوبار دیدن فیلم برایش عادی شود اینگونه وقایع. همچنین فیلم با موازی ساختن رفتارهای زشت کارکترهای مرد با المانهای سنتی و فرهنگ قدیم، مخاطب را از سنت و گذشتۀ خود متنفر میکند و هرچه بیشتر عاشق و شیدای عصر جدید و رفتارهای تجددمآب.