ماجراهای مهدی و احمد 2یار آسمانی
يكشنبه, ۱۳ بهمن ۱۳۹۲، ۱۲:۰۳ ق.ظ
نها ۸ ساعت قبل از شهادت آقا مهدی باکری.
روز آخر “بدر” بود.
آقا مهدی در حربیه به محاصره افتاده بود،
کمی مانده به جاده ی بصره ـ العماره؛
بی سیم فس فس کرد،
حاج احمد: “برگرد مهدی، وضع خیلی بد است.”
آقا مهدی پاسخ داد: “اگر بدانی دارم چه چیزهایی می بینم، یک آن نمی ماندی آنجا،
احمد تو هم بیا. خودت را برسان اینجا تا همیشه با هم باشیم. بیا احمد، بیا” ….
فس فسسسس … بی سیم دیگر خاموش شد..
آقا مهدی رفت …